بدون عنوان
ناز گلکم سلام
الان آخرشبه و شما خوابیدی ...امشب بابا برگشت خونه خودمون و ما موندیم خونه باباجون اینا
امشب شام خونه مادربزگ بهار بودیم...شمام خیلی خانوم بودی فقط آخراش دیگه خوابت میومد کم طاقت شدی...الهی قربونت شم
امروز یه کم اذیت بودی.فکر کنم مال دندونته...آخه هنوز در نیومده البته الان وقتی قاشق به لثه ت میزنیم صدا میده ولی هنوز هیچی معلوم نیست...ایشالله زودتر در بیاد تا شمام راحت بشی عسلکم
موش موشی مامان حسابی شیطون شده امروز یه یه برگ از گلای باباجون و کندی کلی هندونه رو فرشاشون آب گرفتی...نخای فرش مامان جون و به هم گره زدی...سی دی رو خودت روشن کردی و دراشو باز کردی....
ازهمه مهمتر انگشت کردی تو گوشواره ت و یکیشو درآوردی و تحویلم دادی...خوب شد دیدیمت وگرنه گمش میکردی....از دست این دختر بلا
فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدات بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشم الـــــــــــــــــــــهی