اسماء جونی.عزیزدلیاسماء جونی.عزیزدلی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

اسماء کوچولوی من......

روزهای پاییزی ما

سلام دخترکم یه سلام به دوست داشتنی ترین گل من یه سلام با کلی تأخیر و یه عذرخواهی بابت کوتاهی من الهی فدای  روی ماهت بشم فدای راه رفتن بشم که هر ثانیه داری دلبری میکنی و این ثانیه ها عجب زود میگذرن و ما از دستشون میدیم دخترم همه چی داره خیلی زود میگذره و میره و ماهم به این سرعت روزگار بدجور عادت کردیم و بنظرم این اصلا خوب نیست ، چون فرصتها رو راحت از دست میدیم و عمر میگذرونیم یه چند وقتی اینقدر دچار یکنواختی زندگی شده بودم که همه چیز برام تکراری بود مدام منتظر یه اتفاق جدید بودم که اونم به نظرم اتفاق نمیفتاد در صورتیکه زندگی هرروزش جدیده و ما اونو تکراری رقم میزنیم شما عروسک زیبای من هر روزت متفاوت از روز...
6 آبان 1393

خبربدین به نون دون ....... بازم درومد دندون

                          ســـــــــــلــــــــــام     یه سلام بلند به دختر کوچولو و قشنگم   دوس دارم با خوشحالی بهت خبر بدم که بالاخره دندونای بالات رخ نشون دادن اونم دوتا باهم از چند روز قبلش لثه های بالات خیلی سفید شده بودن تا اینکه دیروز یعنی 24 شهریور اتفاقی دست زدم دیدم دوتا دندون کوچولوی ناز دارن خودنمایی میکنن.....نمیدونی چقدر خوشحال شدم،آخه به نظرم داشتن تنبلی میکردن.................. مبارکت باشه گل نازم انشالله خوب بتونیم ازشون مراقبت کنیم و همیشه سالم و سفید بمونن  الهی فدای دندونات شم عسلم &n...
25 شهريور 1393
1235 12 18 ادامه مطلب

ماه سیزدهم

  عمر مامان ، عشق مامان، سلام  خشگلم کلی حرف برات دارم که اگه بتونم حداقل نصفشو برات بنویسم خیلی خوب میشه از سه هفته پیش شروع کنیم که شب بعد از تولدت داشتیم آماده میشدیم که برگردیم خونمون دیدم یه کم بدنت داغه...گفتم شاید از دندونته(آخه شما در زمینه ی دندون یه کوچولو  تنبلی.فقط دو تا پایین دراوردی)  بعد که راه افتادیم وسط راه تو جاده کلی بالا آوردی که منم کلی نگران شدم . فرداشم که یکشنبه بود با 2 روز تأخیر رفتیم واکسن یکسالگیتو بزنیم که گفتن فقط شنبه ها میزنیم برو شنبه ی دیگه بیا...منم نگرانتر بخاطر تأخیر واکسن و باهم برگشتیم خونه که متوجه شدم دوباره تب کردی و بیحال شدی و منم ...
11 شهريور 1393
1123 12 15 ادامه مطلب
1