اسماء جونی.عزیزدلیاسماء جونی.عزیزدلی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

اسماء کوچولوی من......

ماه سیزدهم

1393/6/11 2:30
1,089 بازدید
اشتراک گذاری

 

عمر مامان ، عشق مامان، سلام

 خشگلم کلی حرف برات دارم که اگه بتونم حداقل نصفشو برات بنویسم خیلی خوب میشه

از سه هفته پیش شروع کنیم که شب بعد از تولدت داشتیم آماده میشدیم که برگردیم

خونمون دیدم یه کم بدنت داغه...گفتم شاید از دندونته(آخه شما در زمینه ی دندون یه کوچولو تنبلی.فقط دو تا پایین دراوردی) 

بعد که راه افتادیم وسط راه تو جاده کلی بالا آوردی که منم کلی نگران شدم .

فرداشم که یکشنبه بود با 2 روز تأخیر رفتیم واکسن یکسالگیتو بزنیم که گفتن فقط شنبه ها

میزنیم برو شنبه ی دیگه بیا...منم نگرانتر بخاطر تأخیر واکسن و باهم برگشتیم خونه

که متوجه شدم دوباره تب کردی و بیحال شدی و منم سعی کردم تا بعد ازظهر که بابا میاد

خنکت کنم و با یه تشت کوچیک همه ش با هم آب بازی کردیم و دست و پاتو خنک میکردم

بابا که اومد سریع رفتیم دکتر...که میگفت این یه ویروسه که بخاطر گرما اومده و خدارو شکر

چیزی نیست و دارو داد...........فدات بشم ...امیدوارم  هیچوقت مریض نشی نفسم

 

 

جمعه باز رفتیم خونه ی بابا جون.شنبه هم همونجا  واکسنتو زدی یعنی روز25 مرداد و خدارو

 شکر اصلا اذیت نشدی.فقط همون لحظه یه کم گریه کردی..قربون گریه هات بشم عزیز دلم 

 

 

 

آخر هفته هم عمه جون و وروجکاش و باباجون ومامان جون و عمو جون

اومدن خونمون و شب

رفتیم پارک عباس آباد که خیلی خوش گذشت...

عاشق وسایل بازی شده بودی  که البته فقط

تابش به سن شما میخورد ما هم سوارت کردیم و کلی کیف کردی

ولی وقتی تموم میشد   

گریــــــــــــــه ،مگه پایین میومدی بازم که سوارت میکردیم دوباره آخرش همین بساط

فدای دخملم که مث مامانش عاشق شهربازی و هیجانه

تازشم عمو از پایین قصربادی میذاشت بشینی با سرعت میخواستی بری و ما هم میترسیدیم

که بچه های بزرگتر باهات برخورد کنن و هی میگرفتیمت و بازم گریـــــــــــــــــــــه 

اصن یه بساطی

خــــــــلـــــــــــاصـــــــه در کل عاشق پارک و د د  میباشی 

 

 

فقط دوست نداری دستتو بگیریم و در پستی بلندی ها گاها ولو میشی

(معمولا یه مقدار که راه میری و احساس خستگی میکنی بدون توجه به موقعیت و مکان همونجا اتراق میکنیخنده)

و بدتر اینه که به شهرداری هم کمک میکنی و آشغالای ریز و درشت و کمکشون جمع میکنی 

وصد حیف که گاها مزه مزه هم میکنیشاکی

 

داریم میریم پارک

 

            

 

                

امیرمحمد

            

        http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

 

فاطمه

               

 

                      http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

 

                            اسما

            Jodakonanndeh.www.shabhayetanhayi.ir (23)

     اسماء

           تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

         فاطمه و امیرمحمد

فاطمه و امیرمحمد صورتاشون و نقاشی کردن

 

            فاطمه مرادی  

                

 

           امیرمحمد مرادی

 

         http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

 

         امیرمحمد و فاطمه

                    http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

 

اسماء جون

 

جای همه تون خالی   خیلی خوش گذشت

 

niniweblog.com    niniweblog.com

 

 

 

 

 

 

 

روز بعدش هم عمومهدی(عموی بابا)اومدن که البه زیاد نموندن ولی خب با صدرا بازی کردی که

البته گاها سر اسباب بازی دعواتونم میشد چون هرچی صدرا میگرفت دستش شما دقیقا

همونو میخواستیش.اونم فرار

 

 

دیگه برات بگم که راه رفتنت خیلی بهتر شده و قبلا وقتی از جایی که یه ذره ارتفاع داشت

میخواستی رد بشی یا به کمک زمین یا دستتو میدادی که بگیریم،

ولی الان یه کم تمرکز میکنیو خودت پاتو بلند میکنی

....ماشالله به دخمل باهوشم....

 

دیگه شدی دخمل گل خونه تقریبا هرچیزی رو که میگیم بیار و متوجه میشی

و برامون میاری  مخصوصا کنترل...چون عاشق کنترل تلویزیونی ...

یعنی از خواب که پا میشی و میبینی تلویزیون

خاموشه سزیع میگردی کنترلا رو میاری و یه کم دکمه هاش و میزنی و اگه روشن نشد سریع

میاری میدی به من و با اشاره میگی روشن کن......بماند که وسط نگاه کردن ما هم یهو

خاموشش میکنی و تا خاموش شد میدوی باز کنترل و میدی و فـــــرار و باز که روشنش کردیم

دوباره میگری میبری و باز... اصن یه بســــــــاطـــــــی 

 

اینجا رفتی اون بالا رو ریختی به هم و کنترل به دست داری تی وی میبینی

 

                          اسماء و کنترل

 

 

بماند که وسایل کابینت هر روز وسط آشپزخونه س......و اگه در کابینت به هردلیلی باز نشه...

اصلا نمیشه ...باید باز بشهمتفکر

 

                          

 

              تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

 

راستی یه روز که حموم کرده بودی و خیلی خوابت میومد یهو تقاضای آب کردی منم برات آب 

آوردم و بعد اشاره کردی به یخچال و با گریه بطری آب و خواستی...منم آوردم یه کم بازی کردی

و بعدش خوابیدی رو زمین و داشت خوابت میبرد که یهو پا شدی وایسادی سرپا ...منم داشتم

نگات میکردم که یهو با سر محکم خوردی رو شیشه بطری آب.......من فقط مبهوتcrying emoticon وایسادم

تا سرتو بلند کنی ببینمت........که دیدم از گوشه ی چشمت داره خون میاد........

وآآآآآآآآآآآآآآآآآی نمیدونی چقدر ترسیدم و چقدر گریه کردم

البته خداروشکر چیزی نبود وزوووود خوب شدی ولی انشالله هیچوقت هیچ اتفاقی برای هیچ  

بچه ای نیفته    ... خیلی سخته

 

 

 

 

آخر این هفته هم بابایی و مادرجون همراه بابامراد و عزیزماهی(پدربزرگ و مادر بزرگم) و میلاد 

پسرعمه م اومدن خونمون و همزمان خاله مهری و خونواده شم اومدن که شب رفتیم گنجنامه

و خیلی خوش گذشت........................................

 

 

عاشقتم دخترم

اسماء کوچولوی من 390 روزه  شده...

پسندها (12)

نظرات (15)

مامان رویا
12 شهریور 93 17:09
سلام خاله ماشا... بزرگ شدیا وخوردنی شدنی ایشا.. هیچ وقت مریض نشی
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام خاله رویا ممنونم عزیزم انشالله هیچ بچه ای مریض نشه
مامانی ساره
12 شهریور 93 21:07
الهی همیشه به گردش و شادی باشین عزیزم آخی الهی بمیرم خدا رو شکر که چیزیش نشده
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
ممنونم خانومی خدا نکنه..........ساره جون و ببوس
فریده مامان آیهان
13 شهریور 93 0:19
وسلام سمیه جون خواهش میکنم در کابینی که توش مواد شوینده ست رو با یه چیزی(مثل من با روبان)ببند.خدایی ناکرده میزنه دهنش اتفاق بدی برا اسما جون میوفته.
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام فریده جون ممنونم که نگرانمونی بستم ولی وقتی دید باز نمیشه یه بساطی راه انداخت خیالت راحت تقریبا بیشترشون خالیه واسه بازی اسماء گذاشتمشون
ثریا
13 شهریور 93 12:38
سلام مامان سمیه شیطون، حواست کجاس؟؟؟؟ نمیدونی تا آخر این پستت چند بار ته دلمو خالی کردی، مواظب اسماجون باش که اینقدر نخوای گریه کنی!!! آخه منم این صحنه هارو تجربه کردم، وای میدونم چه سخته، خواهرزادم یه بار محکم با صورت افتاد کف آشپزخونه و گوشه چشمش خورد به کابینت و خون افتاد، خواهرم زودتر از دخترش افتاد گریه!! بابا خب مواظب باشید.....
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام ثریا جون چشم خانوم تمام سعیمو میکنم که مواظبش باشم بابا خب بعضی وقتا بیخود و بی جهت میفته از کجا بدونم کی قراره بیفته تمام خونه رم جمع کردم یه بار داشت کنار دیوار راه میرفت یهو بدون اینکه پاش گیر کنه یا چیزی جلوش باشه تعادلش و از دست داد و با سر خورد تو دیوار خب دیگه چـــــــــکـــــــار کنم
مامان نیلا عسل
13 شهریور 93 12:57
دردونه مامان بابا روزتــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مبااااااارک عزیزم
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
ممنونم گلی روز نیلا جونم مبارک
مامان اعظم
14 شهریور 93 14:06
سلام ...چقدر ششیطون شدی خاله
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام بر شما.... دیدی خاله جون چه بساطیه
مامان آنیسا
22 شهریور 93 14:08
خدار وشکر که بخیر گذشته و این عروسک خوشکل چیزیش نشده
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
ممنونم عزیزم که به به ما سرزدین
مامان خورشید
22 شهریور 93 17:44
سلام، خدا دختر های نازتون رو نگه داره تو این سایت بازی ها و نقاشی خلاق داره، همینطور مشاوره کودک رایگان http://www.bacheman.com
مامانی آرتینا جان***
22 شهریور 93 22:18
خاله جون شما هم میرین داخل کابینت؟؟؟؟؟؟
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
آره دیگه خاله جون با آرتینا هماهنگ میکنه
مامان و بابا
23 شهریور 93 21:02
سلام عزیزم ممنون که به ما سر زدین ایشالا همیشه عروسک قشنگت سلامت باشه یه بوس از لپاش بکن از طرف من
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام خواهش میشه ممنونم شمام ماهک جون وببوس
مامان صفورا
24 شهریور 93 0:14
سلام عزیزم اسمای شیرینم خیلی شلو غکار شدی بدتر از بیتا هاااااااااااااااااااااااااااااااااا قربونت برن که با سر رفتی تو بطری آب (خواستی بری آب بازی کنی ههه هه خخخخ با اون لپات نمیتونی بری تو بطری "جات نمیشه )
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام صفورای نازنین دیدی تو رو خدا..آدم اسم خودشم فراموش میکنه بیتا رو ببوس تولدش خوش گذشت؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان اعظم
24 شهریور 93 12:07
اییی جون شهربازی...زهرا عاشق سرسره است
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
اسماء هم شدیدا ذوق زده میشه و البته کمردردش برا من میمونه که هی میخوای بلندش کنی دوباره بره
در انتظار مادر شدن
24 شهریور 93 15:30
سلام ماشاالله دختر نانازی داری...خدا برات نگه داره...به وب من هم یه سری بزن...
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم حتما سر میزنم
نی نی عکس
24 شهریور 93 15:33
ماشاالله چه نی نی نازی از بچه ها و نی نی های خوشگل تان عکس بگیرید و برای ما ارسال کنید. ما ضمن نمایش عکس ها در سایت، به آن ها جایزه می دهیم www.niniaxs.ir
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
حتما عکس میگیریم انشالله برنده شیم
مامان دلنیا
24 شهریور 93 15:50
عزیزم ماه سیزدهم زندگیت مبارکههههههههههههههههههههههه خوشکلم ایشالله بلا دوره .خدا روشکر چیز مهمی نبوده ایشالله همیشه سلامت باشی. الهی بمیرم فدای صورت ماهت مواظب خودت باش کپلی خاله. فداااااااااااااااااااش که عاشق شهر بازیه بوووووووووووووووووووووووووس واسه این دخمل ناناز.
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
ممنونم خاله جونی خدانکنه بسلامتی رفتین کرمانشاه دیگه...خوش بگذره