روزمره های خردادی
سلام گل باغ زندگیم
ساعت یک ونیم شبه و الان تو خواب نازی
چند روزه دوس دارم کلی حرف واست بنویسم ولی چون لب تاپ از دست یه دختر شیطون تو قرنطینه س فرصتشو نداشتم.
چند روز پیش عمه جون اینا اومدن خونمون و من چون صبحاش بیرون کار داشتم پیش عمه و 2 تا شیطوناش میموندی،اولین بار بود که چند ساعت تنهات میذاشتم و خیلی برام سخت بودچون دلم مدام پیشت بودو شما هم یه کم بیقراری کردی و عمه رو اذیت کردی
از همینجا از عمه جون تشکر میکنیم...
دندون دومت هم ظاهرا تصمیم داره مهمونمون بشه .آخه یه سفیدی هایی از زیر لثه ت معلومه هرچند که ما هنوز موفق نشدیم حتی یه عکس از دندونت بگیریم
اصلا اجازه نمیدی...
اینقدر دلبر شدی که نمیدونم چی در وصفت بنویسم
فقط بدون هر روز عاشقتر میشم
فردا میخوایم بریم خونه باباجون.انشالله
فعلا
عاشـــــــــــــقتـــــــــــــــم دخــــــــــتــــــــــرم