اسماء جونی.عزیزدلیاسماء جونی.عزیزدلی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

اسماء کوچولوی من......

ماهگرد نهم با 9 روز تأخیر

1393/2/28 13:36
1,049 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر نانازم

عزیزدلم ببخشید که اینقدر دیر به وبلاگت اومدم.یه هفته که کلا هردو مریض بودیم

و رفتیم خونه بابایی اینا و دیگه چند روز آخرشم که حالم خوب شد مشغول

مهمونی رفتن و دیدن فامیلا بودیم.آخه از عید دیگه کرمانشاه نرفته بودیم...

 

الانم 5 روزه که برگشتیم ولی هم اینترنتمون قطع شده هم اینکه ماشالله شما

دخمل شیطون اصلا اجازه نمیدی لب تاپ یه لحظه باز شه  عجیب علاقه داری

بکوبی رو دکمه هاش و همزمان آواز بخونی.الانم خوابی و تا بیدار نشدی و بیای

سراغم

 

بهت میگم 9 ماهگیت با 9 روز تأخیر مبارک  کوچولوی من

 

 

فونت زيبا ساز                      فونت زيبا ساز                      فونت زيبا ساز                          فونت زيبا ساز                                                                                

 

 

 

فدای دخترم بشم با این خوشمزگی هایی که واسمون انجام میدی و دل ما رو میبری.......

وقتی تو آشپزخونم کلا شماهم منو همراهی میکنی و پای گاز یا ظرفشویی وایمیسی

ماشالله دیگه خودت به هرچیزی که پیدا کنی دست میگیری و وایمیسی...

خدا نکنه اسم د د بیاد دیگه تو خونه بند نمیشی اینقد به پاهامون آویزون میشی تا بریم...

عاشق تاب سواری تو پارکی و از دیدن بچه ها تو پارک به وجد میای،اون 10 روزی هم که خونه بابایی بودیم هرروز رفتی پارک و حسابی عادت کردی

 

خیلی خشگل بای بای و دس دسی میکنی...با خودت کلی حرف میزنی و لیگو لیگو میکنی 

 

هیچ کشویی از دستت در امون نیست اول باز میکنی و توشو خالی میکنی و بعد اینقدر باز و بسته میکنی تا انگشتای کوچولوت گیر کنه و جیغ بزنی

 

  

 

 

عاشق بازی دالی موشه ای

 

 

دالی

 

این عکس واسه اولین باریه که رفتی باغ بهشت  سرخاک پدربزرگ بابا.......روحش شاد

 

 

اینجا هم به صرف صبحانه با دوست بابا رفتیم سراب

 

 

بفرمایید ماکارونی

 

 

اینم پارک کوهستان

 

 

سرسره سواری با نجمه

 

 

 

عاشق این حرکتتم...یه ذره چهار دست وپا میری و بعد این شکلی وایمیسی و نگاه میکنی و دوباره راه میفتی...

 

فدات بشم

 

این کار دایی جونه ...من بی تقصیرم

 

خیلی ماست دوست داری

 

 

تمرکز و ببین

 

با حنانه به کمک دیوار وایسادین

 

 

 

اینجا رفتیم خونه عمه فهیمه ی من داری شیطونی میکنی

 

استاد اسماء تعمیر کار میشود

 

 

 

 

دیگه برگشتیم خونمون و دوستای همسایه

امشبم خونه همسایمون خاله مهتاب دعوتیم...جاتون خالی

 

این عکسم مال چند دقیقه پیشه که خواب بودی و من تونستم بنویسم...ولی الان داره صدات میاد و باید برم

 

 

 

فعلا خدافظی

پسندها (8)

نظرات (9)

اعظم مامانه زهرا
29 اردیبهشت 93 19:48
سلام... عزیزم ...شیطونی شده واسه خودش قربونش برم
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام خاله جونم خدانکنه.........
مهتاب
30 اردیبهشت 93 16:27
سلام عزیزدلم الهی فدات نازنین من دلم برات یه ذره شده بود
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام خاله مهتاب جون دل منم یه ذره شده بود
مامان اعظم
31 اردیبهشت 93 14:16
عکس های تولد زهرا رو بروز کردم و منتظرم تا بیاین
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
میایم عزیزم
مامان راضی
31 اردیبهشت 93 23:48
عزیزم ماشالا چه ناز شده . هزار ماشالاااااااااااااااااااا
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
ممنون مامان راضی جون
مامان صفورا
3 خرداد 93 14:22
سلام عزیزم خیلی عکسات ناز شدن قربون اون لپای خوشمزت بشم میدونم که خنده ی دخترت باعث شادیت میشه از خدا میخام لبخند رو از لبای دخترت نگیره . دوست خوبم دوست دارم
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
ممنووووووووووووووووووووووووونم عزیزم بیتا جون رو ببوس
مامان مهربان
6 خرداد 93 11:30
سلااااااااااااااام کپلیه خاله، خیلی ناز شدی بوووووووووووووووووس
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام خاله ممنوووووووووووووووونم
مامانی ساره
13 خرداد 93 11:01
سلام عزیزم ماشاءالله هزار ماشاءالله چقدر ناز شده دخملمون حسابی هم شیطونه ها
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
سلام مامانی... شیطون گفتی
مامی النا
17 خرداد 93 1:39
گامبووووووووووووووووووووووووووووو
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
خالـــــــــــــــــــــــــــــــه
ثریا
19 خرداد 93 11:53
ماشالا چقدر بزرگ شده بوووووووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان اسماء کوچولو
پاسخ
ایشالله نی نی خودت خاله جون