ماهگرد نهم با 9 روز تأخیر
سلام به دختر نانازم
عزیزدلم ببخشید که اینقدر دیر به وبلاگت اومدم.یه هفته که کلا هردو مریض بودیم
و رفتیم خونه بابایی اینا و دیگه چند روز آخرشم که حالم خوب شد مشغول
مهمونی رفتن و دیدن فامیلا بودیم.آخه از عید دیگه کرمانشاه نرفته بودیم...
الانم 5 روزه که برگشتیم ولی هم اینترنتمون قطع شده هم اینکه ماشالله شما
دخمل شیطون اصلا اجازه نمیدی لب تاپ یه لحظه باز شه عجیب علاقه داری
بکوبی رو دکمه هاش و همزمان آواز بخونی.الانم خوابی و تا بیدار نشدی و بیای
سراغم
بهت میگم 9 ماهگیت با 9 روز تأخیر مبارک کوچولوی من
فدای دخترم بشم با این خوشمزگی هایی که واسمون انجام میدی و دل ما رو میبری.......
وقتی تو آشپزخونم کلا شماهم منو همراهی میکنی و پای گاز یا ظرفشویی وایمیسی
ماشالله دیگه خودت به هرچیزی که پیدا کنی دست میگیری و وایمیسی...
خدا نکنه اسم د د بیاد دیگه تو خونه بند نمیشی اینقد به پاهامون آویزون میشی تا بریم...
عاشق تاب سواری تو پارکی و از دیدن بچه ها تو پارک به وجد میای،اون 10 روزی هم که خونه بابایی بودیم هرروز رفتی پارک و حسابی عادت کردی
خیلی خشگل بای بای و دس دسی میکنی...با خودت کلی حرف میزنی و لیگو لیگو میکنی
هیچ کشویی از دستت در امون نیست اول باز میکنی و توشو خالی میکنی و بعد اینقدر باز و بسته میکنی تا انگشتای کوچولوت گیر کنه و جیغ بزنی
عاشق بازی دالی موشه ای
دالی
این عکس واسه اولین باریه که رفتی باغ بهشت سرخاک پدربزرگ بابا.......روحش شاد
اینجا هم به صرف صبحانه با دوست بابا رفتیم سراب
بفرمایید ماکارونی
اینم پارک کوهستان
سرسره سواری با نجمه
عاشق این حرکتتم...یه ذره چهار دست وپا میری و بعد این شکلی وایمیسی و نگاه میکنی و دوباره راه میفتی...
فدات بشم
این کار دایی جونه ...من بی تقصیرم
خیلی ماست دوست داری
تمرکز و ببین
با حنانه به کمک دیوار وایسادین
اینجا رفتیم خونه عمه فهیمه ی من داری شیطونی میکنی
استاد اسماء تعمیر کار میشود
دیگه برگشتیم خونمون و دوستای همسایه
امشبم خونه همسایمون خاله مهتاب دعوتیم...جاتون خالی
این عکسم مال چند دقیقه پیشه که خواب بودی و من تونستم بنویسم...ولی الان داره صدات میاد و باید برم
فعلا خدافظی