اسماء جونی.عزیزدلیاسماء جونی.عزیزدلی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

اسماء کوچولوی من......

بدون عنوان

بازم سلام.دخترگلم امروز برای دومین روز بازم فرنی خوردی فعلا که خیلی دوست داری خدا کنه تا آخر همینجور باشه.اما واسه آب خوردن خیلی هول میزنی. روز به روز داری جیگرتر میشی.  اینقد خشگل نگاه میکنی و میخندی که دلم برات ضعف میره.دقیقا موقعی که ما میخوایم به تلویزیون گوش بدیم شمام شروع میکنی به حرف زدن.اونم با صدای بلند     وقتی بابا داره تو اتاق درس یا کتاب میخونه اینقدر تو حال آواز میخونی که بابا خنده ش میگیره آخه مثلا در اتاق و بسته.    امشب خوابت میومد داشتی غر میزدی منم یه لیمو شیرین دادم دستت اینقدر فشارش دادی که یهو دیدم داری ازش میخوری،منم مجبورشدم بگیرمش،یه قیامتی به پا کردی .........معذرت میخوام دخترم اش...
5 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام خیلی حالگیریه کلی مطلب بنویسی و بعد همش بپره داشتم از دخترم که عاشق مهمون و مهمونیه میگفتم. قربونت بشم وقتی دورمون شلوغه دیگه شیرم نمیخوری مخصوصا اگه بچه هم باشه همش دوست داری اونا رو نگاه کنی. از بچه های عمه جونش که دیگه نگو و نپرس دوتا شیطون بلا دوتا گولّه ی نمک دو تا کوچولوی دوست داشتنی به اسم فاطمه و امیرمحمد که خیلی هم اسماء رو دوست دارن هر شئ کوچیکی که میبینن میگن این اسماء کوچولوهه خیلی بامزه ن اینم عکسشون بچه های گل، من و اسماء خیلی دوستون داریم                                 &...
5 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام به دختر کوچولوی من و نی نی وبلاگی ها،امروز میخوام یه کم از شیطنت هایی که دخترم الان انجام میده براتون بگم:این پیشی کوچولوی من اگه شب تا صبح خوب خوابیده باشه و شیرشم خورده باشه وقتی ازخواب بلند میشه اول به دستاش نگاه میکنه یه کم اونا رو میخوره بعدش دور و برش و نگاه میکنه و اونموقع یه غلت حرفه ای میزنه و گردنشو تاآخر بالا میاره و با لبخند اطراف و نگاه میکنه.بعد دیگه نمیتونه برگرده و گیر میکنه.اگه کسی برش نگردونه گریه میفته.وقتی هم برش میگردونیم سریع دوباره غلت میزنه و باز گیر میکنه .......تو روروک هم حسابی بازی میکنه،دکمه آهنگا رو مدام میزنه و با خودش حرف میزنه و آواز میخونه بعضی وقتا اینقدر بلند آواز میخونه که صدا به صدا نمیرسه........ا...
2 بهمن 1392

بدون عنوان

دخترم عاشق تاب سواری و کالسکه سواریه،البته فعلا هوا سرده و نمیشه با کالسکه بریم بیرون.یعنی کلا با اسماء نمیشه بریم بیرون.حسابی برف اومده.بیشتر وقتا تو تابش میخوابه این عزیز دل ما......         ...
2 بهمن 1392

بدون عنوان

اینجا دخترم برا اولین بار سوار رورورکش میشه.فدات بشم.کلی ذوق کردی؛اما چون کوچولو بودی قسمت آهنگاشو برداشتیم تا کوتاه بشه و صورتت هی بهش نخوره.     چند وقت بعد هم بعد از یه سفر کوچولوی چند روزه خونه ی عمه جان وقتی برگشتیم خونه و گذاشتیمت تو روروک در تاریخ 14 دی ماه برای اولین بار خودت روروکتو حرکت دادی.آفرین به دختر گلم............   چه دختر مؤدبی!!!!!!!!!                     ...
2 بهمن 1392

بدون عنوان

خشگل مامان وقتی برای اولین بار موهاشو میبنده                                                                                                                                         اسماء و قناری های عمو جونش                     &nbs...
2 بهمن 1392

بدون عنوان

دخترم سلام. چون من این وبلاگ و تازه برات درست کردم.زیاد نمیتونم مطالب و به روز بذارم.در ضمن شما هم حسابی وقت منو میگیری،الانم نیمه شبه و شما خوابی که دارم برات مینویسم. خوب بخوابی کوچولوی نازم   اینم چند تا از عکسای اسماء کوچولوی من                             بقیه عکسای اسماء جونی         ...
2 بهمن 1392